صحبت امروز ما در مورد افسردگی بعد از زایمان هست که در بعضی از خانمها مشاهده میشود و خیلی میتونه خانوادهها رو دچار مشکل بکنه و همینطور بچهها رو.
من در این مقاله به شما خواهم گفت که علائم افسردگی بعد از زایمان چی هست، عوامل مستعدکنندهاش چی هست، چه فرقی با افسردگی و اضطراب خفیف بعد از زایمان داره که بهش میگن Postpartum blues و اینکه درمانش چی هست و چکار میشه در موردش انجام داد.
جالب اینجاست که به تازگی متوجه شدند که افسردگی زایمان در بعضی از پدران هم به وجود میاد و در این مطلب اشارهی مختصری هم به این مسئله و علائمش در پدران هم برای شما خواهم کرد.
عزیزان بیشتر مادرها بعد از زایمان یه احساس غم خفیفی رو تجربه میکنند، این معمولاً از حدود 2 تا 3 روز بعد از زایمان به وجود میاد و تا دو هفته ممکنه ادامه داشته باشه، این حالت و احساس خیلی طبیعی هست بهش میگن Postpartum blues و ناشی از یک اختلال تطابقی هست برای مادر، طبیعیه، مادری که شکل بدنش عوض شده، برنامه خوابش تغییر کرده، به خصوص مادرانی که بار اول آشنایی کامل ندارند با اصول نگهداری از بچه و بچهداری، این مسائل براشون به وجود میاد که ممکنه که دچار تغییرات خلق و خوی بشن، بهش گفته میشه مود سوئینگ، ممکنه که گاهی اوقات حملات گریه بهشون دست بده، احساس استیصال و ناتوانی یا کلافگی داشته باشند، بهخصوص در یه دورههای خیلی خاص کوتاه وقتی با یک مشکلی مواجه میشن، دیگه از علائمش میتونه تغییرات خفیف اشتها و خوردن و همینطور خوابیدن باشه و اینکه میتونند که یک احساس اضطراب بهشون دست بده برای مدتهای محدود.
همونطور که گفتم این احساس خیلی طبیعی هست و بهتدریج کمتر و کمتر میشه یعنی هر چه که زمان بگذره بهخصوص تا هفته دوم معمولاً بیشتر این علائم از بین رفته، اما اگر شما متوجه شدید که دو هفته از زایمانتون گذشته و یا اطرافیانتون این رو در شما میبینند که به جای اینکه وضعیت بهتر بشه، غم و ناراحتی سنگین و خلق افسرده شدیدی اگر شما داشته باشید، اختلالات خواب، چه پرخوابی و چه کمخوابی شدید، اختلالات خوردن باز هم به صورت کمخوری و زیادخوری، گریههای شدید و مداوم، حملات اضطرابی شدید و پانیک، علاقه نداشتن به فعالیتهایی که قبلاً داشتید مثلاً مجلهای که خیلی علاقه داشتید، برنامهی تلویزیونی که خیلی علاقه داشتید دیگه اصلاً براتون بیتفاوته.
اگر اختلال در باندشدن و ایجاد عُلقِه و محبت با بچه وجود داشته باشه و یا اینکه تحریکپذیری و عصبانیت زیاد و حتی در انواع بسیار شدیدش، افکار صدمه زدن به خود یا بچه ممکنه وجود داشته باشه.
درباره جدیدترین روش درمان افسردگی و اضطراب چیزی شنیدهاید؟
این حالت از حدود 2 هفته از زایمان شروع میشه و ممکنه که تا 6 یا 8 ماه ادامه پیدا بکنه و این خیلی مهمه که ما بدونیم که عوامل مستعدکننده این حالت چه چیزهایی هست، چرا مهمه بدونیم؟ برای اینکه الان بیماران من که در اِمریکا پیش من میان خیلی نسبت به این مسئله هشیارند، از قبل من رو آگاه میکنند، اگر که پرخطر باشند در مورد این مسئله و ما میتونیم کارهایی انجام بدیم که حتیالمقدور از بروزش جلوگیری بکنیم و در صورت بروز تشخیص زود بدیم و این مادرها رو زود زیر درمان بگذاریم.
قبل از اینکه مسائل درازمدت، یا خدای ناکرده اتفاقاتی بیفته که دیگه نمیشه برگشتش داد و جلوش رو گرفت و راه تشخیصش هم خیلی ساده هست، یک پرسشنامههایی هست که من اینجور مادرهایی که پرخطر هستند و هایریسک هستند و اینها رو از زمان حاملگی مشخص میکنیم چه کسانی هستند، به جای چکاپ معمولی که 6 هفته بعد از زایمان هست، اینها رو ما حدود 2 یا 3 هفته بعد از زایمان میاریم حال عمومیشون رو بررسی میکنیم و این پرسشنامهها رو دراختیارشون قرار میدیم و بر حسب اینکه چه جوابهایی به سوالها داده باشند، یک عدد میگیرند، یک نمرهای میگیرند و برحسب این نمره میتونیم ما به این نتیجه برسیم که آیا این مادر اصلاً افسردگی نداره یا افسردگیش خفیفه، متوسطه یا شدیده و برحسب اون میتونیم اقدامات مورد نظر رو انجام بدیم.
اما ببینیم چه مادرانی پرخطر هستند و بیشتر احتمال ابتلا به افسردگی بعد از زایمان رو دارند، 1- اینکه اگر شما سابقه شخصی افسردگی داشته باشید، چه افسردگی با حاملگی و بعد از زایمانتون و چه افسردگی بدون حاملگی، کلاً سابقه یک دوره افسردگی داشته باشید، دوماً اینکه اگر در اعضای فامیلتون سابقه هر نوع اختلال خلقی رو داشته باشید، شما خودتون در معرض خطر هستید برای افسردگی بعد از زایمان، سومین عاملی که وجود داره اینجا، این هست که اگر شما مبتلا به بیماری بایپولار باشید، بیماری بایپولار بیماری هست که دورههای پشتسر هم افسردگی و مانیاک، سرخوشی رو میده و به علت تغییرات هورمونی بعد از زایمان احتمال داره که یک دوره دیپرشن یا افسردگی از فاز بیماری بایپولار برای شما بهوجود بیاد.
مسئله چهارم استرسورهای دیگه هست، هر عامل دیگهای که در طول حاملگی شما رو تحت فشار شدید قرار داده باشه، مثلاً بیماریهایی در طول حاملگی براتون به وجود اومد باشه، یا اینکه بچهی شما، بچهای باشه که نیاز به مراقبتهای ویژه داشته باشه، ناهنجاریهای خلقتی داشته باشه و با اون به دنیا اومده باشه، چه شما از قبل میدونستید و چه نمیدونستید، اگر اینکه حاملگیتون عارضهی زیادی براتون داشته، اگر در طول حاملگی عزیزتون رو از دست دادید، یه نفر که باهاش خیلی باند و علاقه شدیدی داشتید، پدر، مادر، دوست، همکار یا کسی که در هر حال خیلی بهش نزدیک بودید، از دست دادن شغل، این مسئله در کشورهای غربی خیلی بیشتر جزء عوامل هست و بهخصوص در مورد مادرانی که مادران مجرد هستند و همسر ندارند، خیلی میتونه عامل مستعدکنندهای باشه.
چندقلویی عزیزان، به چند علت، یکی اینکه تغییرات هورمونی بسیار بیشتر اتفاق میافته و دوماً اینکه نگهداری از چند بچه مسلماً از نگهداری از یک بچه مشکلتره، بهخصوص اگه بچههای دیگه هم در خونه باشه و یا اگر که حتی تجربه کافی در نگهداری بچهها و سیستم ساپورتی و حمایتی کافی وجود نداشته باشه، عامل مستعدکننده دیگه همینه که باز هم در خانمهایی که در کشورهای غربی هستند بیشتر دیده میشه، خانمهایی که سیستم حمایتی نداشته باشند، مادر، دوست یا افرادی که کمک بکنند در نگهداری بچه یا همسرشون وجود نداشته باشه، مجبور باشه دائم سرکار باشه اون هم یک دلیل دیگهای هست که بیشتر این خانمها در معرض افسردگی بعد از زایمان قرار میگیرند.
مشکلات مالی، ناخواسته بودن حاملگی، از عامل دیگهاش میتونم بد بودن روابط بین والدین رو نام ببرم، در نظر بگیرید در یک رابطهای که خراب بوده یا حاملگی ناخواسته هم بوده، یا در بعضی کشورهای اسلامی که زن حامله رو نمیشه طلاق داد و الان بلافاصله بعد از زایمان دوباره حرف طلاق پیش میاد و از دست دادن منبع درآمد یا اون اِستَتوس اجتماعی یا دیدی که افراد و دوستان نسبت به اون فرد دارند مسلماً شانس افسردگی بعد از زایمان رو بیشتر میکنه.
عزیزان همین جا در مورد کلمه شانس یه توضیحی بدم، یه خانم بسیار فرهیختهای که از دوستان خوب منم هست و دست به قلم داره، به من میگفت چرا شما میگید مثلاً شانس سرطان پستان و این من رو ناراحت میکنه، به خاطر اینکه این خوششانسی نیست، شانس عزیزان یک کلمه فرانسه هست و به معنی اتفاق و اقبال هست، میتونه هم نوع خوبش باشه هم نوع بدش باشه، از اون موقع به بد که من این رو از دوست عزیزم شنیدم تصمیم گرفتم به جای شانس ابتلا بگم احتمال ابتلا ولی خیلی از اوقات باز مجدداً بنا به عادت از دهنم درمیره، بنابراین به جای اون تصمیم گرفتم برای شما عزیزانی که نمیدونید این رو توضیح بدم که کلمه انگلیسیش هم Chance هست یعنی اتفاق و احتمال، میتونه هم بار مثبت داشته باشه، هم میتونه بار منفی داشته باشه.
برگردیم عزیزان به موضوعمون، حالا وقتی که این خانم تشخیص داده شد و این پرسشنامه رو پر کرد و ما دیدیم که افسردگی خفیف یا متوسط یا شدید داره چیکار باید کرد، طبیعیه عزیزان بستگی به درجه افسردگی، یک افسردگی شدید که فرد تفکرات آسیب به خود یا بچه یا دیگران رو داره نیاز به بستری بلافاصله داره و شروع کردن دارو یا شوک درمانی.
اگر که افسردگی متوسط یا خفیف باشه خیلی خیلی راحت با دارو درمانی این مسئله حل میشه، حدود 6 تا 8 ماه دارو بیشتر لازم نیست، اینجوری نیست که معتاد بشید به دارو، اینطوری نیست که شما تا آخر عمر مجبور باشید داروها رو ادامه بدید، ولی اگر دارو هم نخورید تمام عوارض افسردگی و اضطراب برای شما به وجود میاد، خودبهخود خوب نخواهید شد چون این یک اختلال بیوشیمیایی در مغزه، نمیتونید با تغذیه، حتی با یوگا و مدیتیشن اون رو خودبهخود به تنهایی و یک تنه حل بکنید، اینها میتونه کمک کننده باشه یعنی تغذیه خوب، خواب خوب، سیستم حمایتگر، یوگا، مدیتیشن، اما به هیچ عنوان به تنهایی کافی نیست عزیزان و حتماً باید دارو استفاده بکنید به خاطر اینکه اگر نکنید سیرش بسیار طولانی میشه و احتمال اینکه در آینده شما به صورت دائم دچار یک افسردگی درازمدت یا اختلالات خلق و خوی دیگه بشید از جمله اضطراب و از جمله مشکلات تمرکز و توجه و مسائل دیگه خیلی بالا میره، در بچه چه مسائلی به وجود میاره؟
اگر شما خودتونو درمان نکنید انواع اختلالات خواب، خوراک و اختلالات دیر به حرف افتادن بچه و درآینده حتی اختلالات خلقی در بچه دیده خواهد شد برای اینکه بچهها بسیار این مسائل رو خوب حس میکنند، مقاله ای دارم به اسم سندورم تریاد مکدانلد در بچههایی که درآینده خیلی مستعد میشن به جرم و جنایت، حتماً این مطلب رو بخوانید، بنابراین به خاطر بچهتون هم که شده خیلی فکر خوبیه که حتماً درمان رو هر چه زودتر شروع بکنید.
همچنین بخوانید:
و اما در پدران عزیزان، دیده شده که پدرانی که جوانتر هستند، سابقه افسردگی دارند خودشون، یا اینکه مشکلات مالی و شغلی دارند، مشکلات رابطه دارند با همسرشون، اونها هم بعد از تولد بچه میتونند دچار این مسئله بشوند، عزیزان در همین جا بازم به شما یادآوری میکنم مبادا، مبادا اگر یک پسری دارید که دچار افسردگی هست براش به خواستگاری برید یا تشویقش بکنید به ازدواج یا بچهدار شدن، برای اینکه این مسئله نه تنها اونها رو بهتر نمیکنه بلکه بسیار بسیار حالشون رو بدتر میکنه، ازدواج کردن و بچهدار شدن در افرادی که خلق و خوی نرمال دارند باعث افزایش شادی و خوشحالی اونها میشه در بیشتر موارد، اما در کسانی که افسردگی دارند و این مسئله چون یک استرسور(عامل استرس) محسوب میشه و استرس اضافه هست در زندگیشون، وضع اونها رو خیلی بدتر میکنه، مراقب باشید و هوشیار باشید در حق پسر عزیزتون و در حق دختر یک خانواده دیگه این ظلم و این ستم رو نکنید.
عزیزان یادتون هست که در مورد یائسگی وقتی میگفتم کلمه انگیسیاش منوپاز هست الان کلمه آندوپاز هم که معادلش هست، میشناسیم یعنی تغییرات هورمونی تقریباً در همون سن در مردان هم دیده میشه و خیلی از مسائلی که در خانمها ما مدتهاست که میشناسیم الان میدونیم که در آقایون هم هست منتها به خاطر اینکه آقایون خیلی محتاطتر هستند و بستهتر هستند در بیان مشکلاتشون و از بچگی ما اونها رو طوری بار میاریم که نباید و زشته در مورد مسائلشون حرف بزنند، در موردش صحبت نمیکنند و سعی میکنند تا اونجایی که ممکنه علائم رو در خودشون نگه دارند تا موقعی که به breaking Point یا اون حد شکست برسند، که یا متاسفانه ممکنه خودکشی باشه یا سایکوز شدید و بستری در بیمارستان باشه، بنابراین این حالتها میخواستم بهتون بگم که در آقایون هم بوده و هست و وجود داشته و ما زیاد ازش آگاهی نداشتیم و الان بیشتر بهش واقف شدیم.
عزیزان در هر حال این افسردگی بعد از زایمان بسیار مسئله مهمیه، تولد بچه یک تغییر بسیار مهمیه در خانوادهها و در افرادی که مشکلات مالی، مشکلات خلقی، مشکلات رابطه داشته باشند شانسش خیلی بالاتره که دچار مشکل بشوند و همینطور زمینههای ژنتیکی باعث میشه که این تغییرات بیوشیمیایی مغز بیشتر به وجود بیاد و افراد به یک سیکل کامل افسردگی بروند که در موارد شدید ممکنه که خدای نکرده با اقدام به خودکشی یا صدمه به بچه همراه باشه، بنابراین خیلی مهمه که خانمهای پرخطر و مستعد رو تشخیص بدیم و از قبل اینها رو شناسایی بکنیم، خیلی زود بعد از زایمان اینها رو بیاریم به مطب، بررسی بکنیم و در صورت لزوم درمان رو انجام بدیم یا به متخصصین دیگه ارجاع بدیم